وحی پیامبر (ص) فقط راهنمای الهی نبود، بلکه محرکی برای شکوفایی عقل بود؛ عقلی که در سایه نبوت از تاریکی جهل بیرون آمد و به مرکبی برای سفر به سوی خدا تبدیل شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام محمدجواد رودگر عضو هیئت علمی گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی نوشت: «پیامبر وحی»، «پیامبرِ عقل» نیز بود، زیرا وحی در قبال عقل، دو وظیفه عمده دارد: یکی تأیید عقل و دیگری شکوفایی آن و پیامبر (ص)، عقل را در پرتو «وحی پیامبرانه» به فعلیت رسانده، آن را از اسارت وهم، خیال، ظن و گمان، شک و شرک رهانیده و شکوفا ساخت. منزلت عقل در هندسه وحی پیامبرانه، منزلتی والا و برین از جهات متعدد و حیثیات متکثر می‌باشد. اکنون به ذکر نمونه‌هایی از آن اشاره می‌کنیم:

۱. سُئِلَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله عَنْ قَوْلِهِ: «اَ یُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً» فَقالَ: اَ یُّکُمْ اَحْسَنُ عَقْلاً، ثُمَّ قالَ صلی الله علیه و آله: اَتَمُّکُمْ عَقْلاً وَ اَشَدُّکُمْ لِلّهِ خَوْفا وَ اَحْسَنُکُمْ فیما اَمَرَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ وَ نَهیعَنْهُ نَظَرا وَ اِنْ کانَ اَقَلَّکُمْ تَطَوُّعا؛ از پیامبر صلی الله علیه و آله در خصوص معنی آیه «[تا بیازماید] کدامیک عملتان بهتر است» پرسیدند. فرمودند: یعنی کدامیک عاقل ترید. سپس فرمودند: مقصود، کسی است که عقلش کامل‌تر، از خدا بیمناک‌تر و در امر و نهی خداوند دقیق‌تر است؛ هر چند مستحبّاتش کمتر باشد.(مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۳۳)

۲. در حدیثی دیگر نبی اکرم (ص) در جواب شمعون بن لاوی فرمود: «إنَّ العَقلَ عِقالٌ مِنَ الجَهلِ، و النَّفسَ مِثلُ أخبَثِ الدَّوابِّ، فإن لَم تُعقَلْ حارَت فالعقل عقال من الجهل» (همان، ج ۱، ص ۱۱۷) عقل، عِقال ازجهالت و نادانی و بازدارنده نفس است.

۳. در حدیثی جالب و جاذبی دیگر فرمود: «لِکُلِّ شَیءٍ آلَةٌ و عُدَّةٌ و آلَةُ المُؤمِنِ و عُدَّتُهُ العَقلُ و لِکُلِّ شَیءٍ مَطِیَّةٌ و مَطِیَّةُ المَرءِ العَقلُو لِکُلِّ شَیءٍ غایَةٌ و غایَةُ العِبادَةِ و لِکُلِّ قَومٍ راعٍ و راعی العابِدینَ العَقلُ، و لِکُلِّ تاجِرٍ بِضاعَةٌ و بِضاعَةُ المُجتَهِدینَ العَقلُ ، و لِکُلِّ خَرابٍ عِمارَةٌ و عِمارَةُ الآخِرَةِ العَقلُ ، و لِکُلِّ سَفْرٍ فُسطاطٌ یَلجَؤون إلَیهِ و فُسطاطُ المُسلِمینَ العَقلُ» (همان، ص ۹۰) (هر چیزی برای خود ابزار و ساز و برگی دارد و ابزار و ساز و برگِ مؤمن خرد است؛ هر چیزی مَرکَبی دارد و مرکب انسان خرد است؛ هر چیزی هدف و غایتی دارد و هدف و غایت عبادت [رسیدن به] خرد است؛ هر گروهی سرپرستی دارد و سرپرستِ عابدان خرد است؛ هر بازرگانی کالایی دارد و کالای کوشندگان خرد است؛ هر ویرانی ای را آبادانی ای است و آبادانیِ آخرت خرد است و هر گروه مسافری برای خود خیمه‌ای دارند که سر پناهشان است و خیمه مسلمانان خرد است)، بنابراین مرکب انسان عقل در پویندگی و سفر به سوی ابدیت است تا انسان در هیچ مرحله‌ای دچار ایستایی و جمود نشده بلکه عاقل، پویا و بالنده در نیل به کمال علمی و عینی باشد. و از منظر رسول اسلام (ص) هدف عبادت نیز «عقل» قلمداد شده است چه اینکه به تعبیر استاد جواد آملی: (انسان عبادت می‌کند تا عاقل شود و عقل در حدوث و بقا متکی به عبادت است) (جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج ۹، ص ۱۵۲) بدین سان عقل اجمالی باید باشد تا انسان اهل معرفت و عبودیت گردد و سلوک و معنویت خود، عامل تقویت و تشدید عقل و تکامل وجودی آن خواهد شد لذا (عقل) در همه مراحل بندگی از آغاز تا انجام حضور دارد.

۴. پیامبری که عقل را از غل و زنجیرهای گوناگون نجات داد: «وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ» (اعراف :۱۵۷) نیز فرمود: «قِوامُ المَرءِ عَقلُهُ، و لا دِینَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ» (نهج الفصاحه، ج ۲، ص ۶۶۱) تا دین شناسی و دینداری بر پایه «عقل» استوار گردد.

۵. در حدیثی دیگر که شاید از معجزات قولی پیامبر (ص) و بیان منزلت برین عقل در نگاه و دیدگاه اسلام ناب محمدی (ص) است، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به امیرالمومنین علیه السلام فرمود: «یا علی إذا تقرب الناس إلی خالقهم فی أبواب البر فتقرب بأنواع العقل، تسبقهم بالدرجات والزلفی عند الناس فی الدنیا وعند الله فی الآخرة » (حلیه الأولیاء،ج ۱، ص ۱۸ ور.ک: محمدی ری شهری، موسوعة الإمام علی بن أبی طالب (ع) فی الکتاب و السنة و التاریخ، ج ۸، پاورقی ص ۴۰۶)؛( یا علی وقتی که می‌بینی مردم با انواع نیکوکاری‌ها به آفریننده‌ی خود تقرب می‌جویند، تو با تعقل‌های گوناگون به او تقرب بجوی که بر همه آنان سبقت خواهی گرفت) به تعبیر استاد شهید مطهری (رض): «یکی از آن رمز و رازها اصالتی است که اسلام برای عقل قائل شده است. تحقیقاً شما هیچ دینی و هیچ کتاب آسمانی را پیدا نمی‌کنید که به اندازه اسلام برای عقل ارزش و اصالت قائل شده باشد…» (مطهری، ۱۳۸۱، ج ۲۱، ص ۴۸۴) چنان که در موضوع دیگری می‌فرماید: «در اسلام، قضیه درست برعکس است، در اصول دین اسلام، جز عقل هیچ چیز دیگری حق مداخله ندارد” (مطهری، ۱۳۸۳، ج ۲۳، ص ۱۸۵).

۶. هنگامی که گروهی در حضور پیامبر اسلام، مردی را ستایش کردند و همه ویژگی‌های خوب را برایش بر شمردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «عقل او چگونه است؟». گفتند: «ای رسول خدا! ما از جدیت او در عبادت و دیگر خوبی‌ها سخن می‌گوئیم و شما از عقل او می‌پرسید؟». فرمودند: نادان از روی نادانی به زشتی‌هایی بزرگ‌تر از زشتی‌های انسان گنهکار دست می‌زند. همانا بندگان به میزان عقلشان در روز قیامت به درجه بالاتر نائل و به پروردگارشان نزدیک می‌شوند.(بحرانی، تحف العقول، ص ۵۴) اینگونه است که یکی از مهمترین رازهای تفوق موج اسلام بر امواج دیگر در کنار ویژگی «جامعیت»، همانا «عقلانیت» اسلام است. به تعبیر عمیق استاد شهید مطهری: «اسلام از طرفی پیمان خویش را با عقل، سخت استوار کرده است؛ عقل را به عنوان یکی از ارکان اصلی دین پذیرفته؛ بالاتر، پیامبر درونی‏اش خوانده است. از طرف دیگر، مُلک و ملکوت، دنیا و آخرت، جسم و روح، ظاهر و باطن، ماده و معنی را یکجا در نظر گرفته و همه جانبه نگریسته و از هر افراط و تفریطی دوری جسته است. از اینها گذشته، «برنامه کامل» خویش را به وسیله رهبری شایسته و مجریانی لایق به جهان عرضه کرده است».(مطهری، م. آ، ج ‏۱۶، ص ۳۶).

۷. پیامبر صلی الله علیه و آله در خصوص «اوصاف عاقل» و از این رهگذر به نوعی در مورد «کارکردهای عقل» می‌فرمایند: «صِفَةُ الْعاقِلِ اَنْ یَحْلُمَ عَمَّنْ جَهِلَ عَلَیْهِ وَ یَتَجاوَزَ عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ یَتَواضَعَ لِمَنْ هُوَ دونَهُ وَ یُسابِقَ مَنْ فَوْقَهُ فی طَلَبِ البِرِّ وَ اِذا اَرادَ اَنْ یَتَکَلَّمَ تَدَبَّرَ فَاِنْ کانَ خَیْراتَکَلَّمَ فَغَنِمَ وَ اِنْ کانَ شَرًّا سَکَتَ فَسَلِمَ وَ اِذا عَرَضَتْ لَهُ فِتْنَةٌ اِسْتَعْصَمَ بِاللّه ِ وَ اَمْسَکَیَدَهُ وَ لِسانَهُ وَ اِذا رَأی فَضیلَةً اِنْتَهَزَ بِها، لا یُفارِقُهُ الْحَیاءُ وَ لا یَبْدو مِنْهُ الْحِرْصُ فَتِلْکَعَشْرُ خِصالٍ یُعْرَفُ بِها الْعاقِلُ» (بحرانی، تحف العقول، ص ۲۸)؛( ویژگی عاقل، آن است که در برابر نادان بردباری کند، از آن کس که به او ظلم کرده بگذرد، نسبت به زیردستان متواضع باشد، با بالادستان در خوبی‌ها رقابت کند، هرگاه خواست سخن بگوید، بیندیشد، اگر خوب بود بگوید و بهره ببرد و اگر بد بود، سکوت کند و سالم بماند، اگر بلا و امتحانی برایش پیش آمد به خدا پناه ببرد و دست و زبان خود را نگه دارد، اگر فضیلتی دید، به سرعت از آن بهره گیرد، حیا از او جدا نگردد و حرص از او سر نزند، اینها خصلت‌های ده گانه ای است که عاقل با آنها شناخته می‌شود.).