والدین اولین و مهمترین مرجع برای درک خود توسط کودک و نوجوان هستند. آنچه فرزند در کودکی دربارهی خود باور میکند، اغلب بازتابی است از بازخوردهایی که از والدینش دریافت کرده است.
خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-سامان سفالگر: اعتماد به نفس، یکی از مهمترین مؤلفههای رشد شخصیت در دوران نوجوانی است. نوجوانانی که از عزت نفس و اعتماد به نفس کافی برخوردارند، توانایی مقابله با فشارهای اجتماعی، عبور از بحرانهای بلوغ و ترسیم مسیر آینده خود را دارند. این ویژگی نهتنها بر موفقیت تحصیلی و اجتماعی نوجوان تأثیر میگذارد، بلکه زمینهساز سلامت روانی در دوران بزرگسالی نیز هست. اما ریشههای این ویژگی از کجا آغاز میشود؟ بدون تردید، خانواده (و بهویژه والدین) در دوران کودکی و نوجوانی نقش اساسی در پرورش یا تضعیف اعتماد به نفس ایفا میکنند.
در سالهای اخیر، با گسترش رسانههای اجتماعی، فشارهای تحصیلی، و برخی رقابتهای ناسالم میان نوجوانان، نقش والدین در حمایت روانی از فرزندانشان بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. والدینی که با فرزندان خود بهدرستی ارتباط برقرار نمیکنند، دائماً آنها را با دیگران مقایسه میکنند، یا صرفاً به موفقیتهای بیرونی توجه دارند، ناخواسته اعتماد به نفس نوجوان را تخریب میکنند. در مقابل، والدینی که شنونده هستند، ارزش احساسات فرزندشان را درک میکنند و برای تلاشهای او، حتی در صورت شکست، ارزش قائلاند، نقشی تعیینکننده در تقویت عزت نفس نوجوان ایفا میکنند.
از طرفی، بسیاری از خانوادهها، آگاهانه یا ناآگاهانه، به جای آنکه بستری برای رشد روانی و شخصیتی فرزندان فراهم کنند، ناخواسته به مانعی در مسیر خودباوری نوجوان تبدیل میشوند. فشار برای انتخاب رشته تحصیلی خاص، اجبار به پیروی از الگوهای سنتی موفقیت، نادیده گرفتن علایق و استعدادهای فردی نوجوان، همگی از عواملی هستند که موجب سرخوردگی و کاهش اعتماد به نفس میشوند.
برای بررسی دقیقتر این موضوع، با محمد رضا پیسپار، استاد حوزه و امام جمعه سابق مسجد نیوکاسل انگلستان، گفتگویی داشته ایم که در ادامه حاصل آن را میخوانید:
*بهطور کلی نقش والدین در شکلگیری اعتماد به نفس نوجوانان چگونه تعریف میشود؟
والدین اولین و مهمترین مرجع برای درک خود توسط کودک و نوجوان هستند. آنچه فرزند در کودکی دربارهی خود باور میکند، اغلب بازتابی است از بازخوردهایی که از والدینش دریافت کرده است. در دوران نوجوانی، که فرد در حال عبور از مرحلهی وابستگی کودکی به استقلال بزرگسالی است، این بازخوردها شکل پیچیدهتری پیدا میکنند.
والدینی که بتوانند میان حمایت عاطفی و احترام به استقلال نوجوان تعادل برقرار کنند، زمینهساز رشد سالم اعتماد به نفس میشوند. این یعنی نوجوان در محیطی قرار دارد که میتواند بدون ترس از طرد یا تحقیر، خود واقعیاش را بروز دهد، شکست بخورد و دوباره برخیزد. در این بستر، نوجوان یاد میگیرد که ارزشمند است نه بهخاطر عملکردش، بلکه بهخاطر وجودش. این موضوع حقیقتاً مهم و جدی است.
*چه رفتارهایی از سوی والدین، مستقیماً باعث تضعیف اعتماد به نفس نوجوان میشود؟
رفتارهایی مانند مقایسه با دیگران (“ببین فلانی چقدر بهتر از توست”)، نادیدهگرفتن یا بیارزش کردن احساسات نوجوان (“الان وقت گریه نیست، بچهبازی در نیار”)، تحقیر و سرزنشهای مکرر، و دادن پیامهای متناقض (“خودت تصمیم بگیر ولی حتماً همون کاری رو بکن که من میگم”)، از جمله عواملی هستند که بهتدریج اعتماد به نفس نوجوان را از بین میبرند.
همچنین والدینی که فقط در زمان موفقیت از فرزندشان تعریف میکنند، ناخودآگاه این پیام را منتقل میکنند که “تو فقط وقتی ارزش داری که برنده باشی”. این نگاه، نوجوان را به سمت ترس از شکست، اضطراب اجتماعی و سرکوب احساسات سوق میدهد. فراموش نکنیم که اعتماد به نفس، فقط حاصل تشویق نیست، بلکه نتیجه پذیرش بیقید و شرط نیز هست.
*والدین در برابر اشتباهات یا شکستهای فرزند نوجوان خود چه واکنشی باید داشته باشند؟
واکنش والدین به شکستهای فرزند، در واقع نوعی آموزش غیرمستقیم است. اگر والدین با خشونت، سرزنش یا ناامیدی واکنش نشان دهند، نوجوان شکست را معادل بیارزشی خود خواهد دید. اما اگر والدین با آرامش و همراهی به بررسی دلایل شکست بپردازند و به فرزند کمک کنند از تجربهاش درس بگیرد، در واقع به او یاد میدهند که خطا کردن، بخشی از مسیر یادگیری و رشد است. مثال سادهاش این است که وقتی نوجوان در امتحان نتیجهی خوبی نمیگیرد، والدین به جای گفتن “چرا تنبلی کردی؟ ”، بپرسند “فکر میکنی چی شد که اینطوری شد؟ دفعهی بعد چطور میتونی بهتر عمل کنی؟ ”. همین شیوهی مکالمه، ذهن نوجوان را به سمت تحلیل، اعتماد و رشد سوق میدهد.
*آیا محبت زیاد یا مراقبت افراطی میتواند باعث کاهش اعتماد به نفس شود؟
بله، محبت ناسالم میتواند به همان اندازهی سختگیریهای افراطی آسیبزا باشد. وقتی والدین به جای حمایت، کنترل میکنند؛ وقتی هر کاری را برای فرزندشان انجام میدهند تا او زحمت نکشد یا شکست نخورد؛ وقتی دائم از آیندهی او میترسند و اجازهی تصمیمگیری نمیدهند، در واقع ناخودآگاه این پیام را منتقل میکنند که: “تو به تنهایی از پس زندگی برنمیای.” نتیجهی این نوع محبت، نوجوانانی وابسته، مضطرب و بیاعتمادبهنفس است که از ترس اشتباه کردن، جرئت تجربههای جدید را ندارند. محبت مؤثر، یعنی فراهمکردن فضای امن برای آزمون و خطا، نه حذف چالشها از مسیر فرزند.
*برای والدینی که میخواهند فرزندانی با اعتماد به نفس بالا تربیت کنند، چه توصیههایی دارید؟
اول از همه، والدین باید آگاه باشند که خودشان هم انساناند و ممکن است اشتباه کنند. پس خودشناسی و آمادگی برای تغییر، اولین گام است. دوم، باید به نوجوان فرصت ابراز نظر، تصمیمگیری و حتی اشتباه کردن بدهند. سوم، بیشتر گوش بدهند تا صحبت کنند؛ نوجوان امروز بیش از نصیحت، به شنیدهشدن نیاز دارد. چهارم، موفقیت را صرفاً با معیارهای بیرونی مثل نمره یا رتبه نسنجند.
فرزند شما ممکن است در یک رقابت ببازد اما در صداقت، مهربانی، یا خلاقیت، درخشان باشد. در نهایت، عشق بیقید و شرط را فراموش نکنند؛ نوجوانی که حس کند “دوستداشتنی است، حتی وقتی مطابق میل ما رفتار نمیکند”، پایهای محکم برای اعتماد به نفس در خود خواهد ساخت.
Tuesday, 12 August , 2025